مریممریم، تا این لحظه: 19 سال و 10 ماه و 24 روز سن داره
وبلاگ: دلخسته ی عشقوبلاگ: دلخسته ی عشق، تا این لحظه: 9 سال و 10 ماه و 24 روز سن داره
زهرازهرا، تا این لحظه: 17 سال و 5 ماه و 9 روز سن داره

دلخسته عشق

عصر دوشنبه

(( به نام خدای رنگین کمان )) امروز خیلی روز عجیبی بود چون پدر من به خاطر این که دانشگاه و سر کار می  رود و  فقط جمعه ها پارک می رفت اما امروز مار پارک بوستان هاشمی برد. و بخاطر این که استادشون نیا مد کلاس تعطیل بود. راستی هر وقت قم امدید یکی بوستان هاشمی و دیگری بوستان علوی بروید خیلی جاهای زیبایی هستند مخصوصآبوستان علوی مانند جنگل می ماند. خلاصه پدرمبا یک بستنی مهمان کرد ولی بستنی هم خیلی به من چسبید جا تون خالی ای خردیم . پدرم گفت : بریم یه در بزنیم و من خیلی وقت بود انتهای پارک نرفته بودم چون بعضی وقت ها به پارک بوستان هاشمی می امدیم . انتهای پارک که رسیدیم دیدم یک در خت عجیب قرار داشت تا حالا این درخت را...
31 فروردين 1395

دفتر خاطره ام

گفتمش نقاش را نقشی کشد از زندگی                                                                                  نقش حبابی بر لب دریا کشید امروز حوصله ام سر رفته بود و یادم دفتر خاطره ام افتادم وقتی خاندم یاد کلاس پنجم افتادم  راستی شما دفتر خاطره ی من را دیدید . اینم از دفتر خاطره ی من توشو که ندیدید ان قدر خاطره های زیبا است که نگو نپرس اینم از امروز تا دیدار دوباره بای ...
30 فروردين 1395

روز اول مدرسه

امروز فکر کنم از29 نفر فقط 10نفر مدرسه امده بودند حتی معلم ما هم نبود ولی به جایش دخترش امده بود ...
14 فروردين 1395

سیزده بدر

ما امروزبا پدر و مادر و عمه هایم به پارک لاله در قم رفتیم سبزه ی عمه زهره ام را در اب انداختیم و همان جا یک عکس هم انداختیم بعد ساعت 2 غذا خوردیم و بعد رفتیم دور زدیم  و بعد هم اش خوردیم و چایی و رفتیم خانه این هم سیزده بدر ما ...
13 فروردين 1395

کادوی روز مادر

بازم من امدم با خبر های داغ ما امروز با پدرم قرار گذاشتیم برای روز مادر پول دهیم کارت هدیه به او دادیم 10000تومان 10000تومان 50000تومان و من هم یک کارت پستال و پایان مراسم ما   ...
13 فروردين 1395

کادوی روز مادر

مــادرم فـرشــــــتــه است .. ولی … هیچوقت ندیدم پرواز کند … زیرا به پایش … مـــن را بسته بود … بــرادرم را… و همه ی زندگیش را … معذرت میخواهم نیوتون …! راز جاذبه، “ مــــــادر “ من است! معذرت میخواهم ادیسون! چرا که “ مــــــادر ” من اولین چراغ زندگی من است! معذرت میخواهم انیشتین! فرمولهای تو از توضیح “ مــــــادر ” من عاجزند! رومئو! همه راه ها به عشق “ مــــــادر ” من ختم میشود …! مــــــادر من ، عــــــشــــق من است… میترسم برای ماندن در کنارم از بهشت به جهنم بیاید &helli...
10 فروردين 1395

بوستان هاشمی

  سلامی به گرمی افتاب سلامی عاشقانه سلامی به لحظات شیرین زندگی ام من امروز با مادر و پدرم به بوستان هاشمی رفتیم چون خیلی وقت بود که ما به بوستان هاشمی نیامده بودیم و خیلی تغییر کرده بود راستی اگر به قم امدید حتمآبه پارگ بوستان هاشمی و علوی بروید . توی حوض ان چند فلامینگو قرار داشت و من هم از ان ها عکس گرفتم   اما بعد با دختر عمه ام زهرا رفتیم بالا ی تپه و یک عکسم از ن جا گرفتیم: جلو ترکه رفتیم یک ابنمای دیگر بود خیلی قشنگ است ولی به بالاش نگاه نکنید پاینش قشنگ تر است. منتظر پست های دیگرم باشید ...
10 فروردين 1395

بهار امسال

سال نو مبارک باد امسال موقع سال تحویل ما رفتیم خانه ی مامان جونم اتفاقاخاله ام از تهران امده بود ما سفره ی هفت سین را چینده بودیم .خانه ی خودمونا این ماهی و حوض ما است دیگه از سفره هفت سینمون عکس کامل نگرفتم .چون می خواستیم بریم خانه ی مامانجونم اره دیگه سال تحویل شد و اغاز عیدی ها اولین کسی که به من عیدی داد اقا جونم بود . واقعآروز ها چه قدر تند می گذرد توی این چند وقت یا خانه ی مامانجون بودیم یا پارک جای خواستی نرفتیم بای ...
5 فروردين 1395
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به دلخسته عشق می باشد